طبق تعاریف ارائه شده، رفتار سازمانی از نحوه تعامل افراد در سطوح مختلف شکل میگیرد. چنانکه در مقاله «رفتار سامانی در سطح فردی» بدان اشاره کردیم، ابعاد رفتار سازمانی در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی بررسی میشوند. حال مسئله اساسی برای مدیران و سیاستگذاران سازمانها و مجموعهها این است که: چگونه با در نظر گرفتن مسائل مربوط به هر یک از سطوح، در راستای مدیریت رفتار سازمانی، بیشتر بکوشند؟
قاعدتا همه گروهها، سازمانها و جوامع، و به طور کلی همه مجموعههای که از انسانها تشکیل شدهاند، نقطه اشتراکی دارند: اینکه همگی، برای زندگی بهتر و رفع و رجوع نیازهایشان، باید دست به ابتکار عمل و ایجاد روشهای جدید بزنند. درواقع ساز و کارهای موجود در هر ساختاری، در هر دورهای، به فراخور نیازها باید مورد تجدید نظر و بازبینی قرار بگیرند. با این اوصاف: «الگوهای نوین، نمونهها و طرحهای اجرایی جدیدی هستند که برای اصلاح ساختارهای موجود ارائه میشوند.»
با استفاده از این الگوها، ضمن بازتعریف ارزشها، روشها و موضوعات مختلف هر سازمان، مسیر برای مدیریت رفتار سازمانی به بهترین شکل هموار میشود.
پیش از بررسی الگوهای نوینی که برای مدیریت بهتر رفتار سازمانی ارئه میشوند، جا دارد ببینیم که اصلا رفتار سازمانی چیست و چه میخواهد؛ در واقع باید بدانیم اصلا اهداف رفتار سازمانی چه چیزی است؟ با دریافتن چنین پاسخهای کلیدی و مهمی است که نقش کاربردی مدیریت ارتباطات سازمانی تقویت میشود.
ایجاد هویت برای سازمان؛ ترسیم مهمترین ارزشها برای اعضا؛ ایجاد اتحاد و همدلی بین اعضای سازمان؛ افزایش انگیزه و بهرهوری؛ خلق الگویی که در آن روابط تعریف شده باشد و رفتارها قابلپیشبینی باشند و….
اکنون با توجه به اهداف یاد شده، چگونه باید به مدیریت رفتار سازمانی پرداخت؟ اگر هویت سازمان حول یک مفهوم شکل گرفت، دیگر نباید در آن تغییری ایجاد کرد؟ آیا همیشه اعضا باید کنار یکدیگر دوام بیاورند تا همه چیز خوب تلقی شود؟ آیا الگوهای تعریفشده یک مجموعه هیچگاه نباید تغییر کند؟
در ادامه مقاله، به این سوالات پاسخ میدهیم.
بدیهی است که انسان به عنوان یک موجود زنده، به اقتضای فصلها و دورههای مختلف تغییر میکند. این تغییرات میتواند به واسطه موقعیتهای جدید در زندگی (کاری، عاطفی، اجتماعی و…) تأثیرات متفاوتی بر افراد بگذارد؛ تأثیراتی که گاهی کوتاه و گذراست و گاهی تا مدتها ماندگار میماند.
به این ترتیب، ایجاد تغییرات در سطح فردی در یک سازمان، موجب ایجاد تغییرات در سطح گروهی میشود؛ به تبع آن، ایجاد تغییرات در سطح گروهی نیز، تغییراتی را در سطح سازمانی به وجود میآورد.
پس برای مدیریت رفتار سازمانی، دستاندرکاران امر و مدیران ارشد، باید همراه با تغییرات، الگوهای مناسب را برای انعطافپذیری مجموعه ارائه کنند.
برای اینکه افراد یک سازمان (از مدیران گرفته تا کارمندان)، همواره همراه تغییرات، خود را بهروز کنند، باید الگوهای نوین را در نظر داشته باشند. اینجا دو الگوی نوین و کاربردی را برای مدیریت رفتار سازمانی ذکر میکنیم.
۱. حکمرانی رفتاریِ مناسب
۲. یادگیریزدایی
این دو الگو، ناظر بر این هستند که؛ در وهله اول مدیران باید با استفاده از ابزارهای مناسب حکمرانی، جو حاکم بر فضا را متناسب با نیازهای مجموعه مدیریت کنند. اما آنچه از مورد اول مهمتر است، مقوله یادگیریزدایی است که در ادامه مقاله بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
این مفهوم ناظر بر این معناست که در یک سازمان، همواره باید این روحیه نزد مدیران وجود داشته باشد که: آموزههای قبلی را برای همیشه ملاک کار قرار ندهند! زیرا با توجه به تغییرات (تکنولوژیک، کاری، روحی، اقتصادی و…) بسیاری از جزئیات تغییر میکند.
یادگیریزدایی ابعاد مختلفی پیدا میکند؛ به این صورت که، مثلا نباید برای هر کار جزئی و کوچکی برای اعضای یک سازمان، شیوهنامه صادر کرد؛ زیرا این خلاقیتهای فردی است که به افراد کمک میکند تا بتوانند بهتر و بهتر مراتب ترقی را در سازمان طی کنند؛ تا هم در سطح فردی موفق شوند، هم موجبات پیشرفت سازمان را رقم بزنند.
مفهوم یادگیریزدایی، مفهوم گستردهای که برای موفقیت هرچه بیشتر در امر مدیریت و رهبری سازمانها، راهگشاست. چیزی که قدم به قدم موجبات موفقیت فردی، گروهی و سازمانی را موجب میشود. این زنجیره موفقیت، زنجیرهای است که نهایتا به تقویت ارتباطات اجتماعی و توسعه اجتماعی منجر میشود.
آنچه در این میان برای افرادی که به صورت تخصصی به مطالعه در حوزه رفتار سازمانی میپردازند، اهمیت دارد، این است: چگونه برای پیشرفت در کسب و کار، شغل و… میتوان از فاکتورهای مدیریت رفتار سازمانی استفاده کرد؟
پاسخ این سوال نیاز به مطالعه و پژوهش در این حوزه دارد؛ چیزی که شاید ضمن آموزش در این زمینه و با حضور در دورههای کوچینگ فردی و سازمانی میسر شود.
با قرار گرفتن بنیان مدیریت سازمانی براساس الگوهای نوین این نتایج حاصل میشود:
۱. مهارتهای کاری افراد در جهت اصلاح ساختار سازمان به کار گرفته میشود.
۲. از قدرت یادگیری اعضا بهدرستی استفاده میشود؛ طوری که تعامل سازنده آنها تقویت میشود و خلاقیتشان افزایش مییابد؛ نه اینکه در دام آموزههای ثابت و قدیمی گیر کنند. (مقوله یادگیریزدایی)
۳. فرد بهتر از گذشته، هویت خود را در سازمان بازمییابد و خود را بخشی از آن میداند.
۴. هر یک از اعضا، ضمن تعریف اهداف شخصی، وظایف سازمانیاش را به نحو احسن انجام خوهد داد.
۵. عناصر تشکیلدهنده رفتار اعضای سازمان (یعنی دیدگاه کاری آنها و رضایتشغلیشان) به بهترین شکل بهبود پیدا میکند.
علاقهمندان میتوانند با حضور در دورههای آموزشی، ضمن مطالعه مبانی مربوط به این مقوله، مهارتهای خود را در ابعاد فردی، گروهی و سازمانی تقویت کنند.
یادگیری در این زمینه، چیزی است که مدیران سازمانهای کوچک و بزرگ و صاحبان کسبوکارها، هرگز از آن بینیاز نخواهند شد. آنچه مبرهن است، این است که: دانشافزایی، همواره باعث پیشرفت میشود و به تبع آن، افراد با به کار بستن دانش خود در کارشان، مهارتهایشان را نیز عملا تقویت خواهند کرد.
دورههای کوچینگ فردی و سازمانی دکتر پرستو اسلامی نیز با عنایت به این مسائل طراحی شدهاند؛ تا علاقهمندان با حضور در آنها، بتوانند به اندوختن مهمترین نکات آموزشی، در عمل، آموختههای خود را به کار بگیرند.
دیدگاهتان را بنویسید