چنانکه در مقالات «رفتار سازمانی در سطح فردی» و «رفتار سازمانی در سطح گروهی» بیان شد، مفهوم رفتار سازمانی در سه سطح بررسی میشود: یعنی سطوح فردی، گروهی و سازمانی. در هر یک از این سه سطح، به فراخور ویژگیهای سازمان و وضعیت موجود، مدیران از تکنیکها و راهکارهای خاصی استفاده میکنند. اما مدیریت این مقوله دارای اصول و کلیاتی نیز هست؛ یعنی اصولی که عناصر سازنده الگوهای نوین رفتار سازمانی را شکل میدهند. در این مقاله ضمن پرداختن به این مفهوم در سطوح سهگانه مذکور، به بررسی رفتار سازمانی در سطح سازمانی پرداختهایم.
چنانکه ذکر شد، رفتار سازمانی در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی مطالعه میشود.
اما مقصود از هر یک از این سطوح چیست؟
در سطح فردی، وجوه روانشناختی هر یک از افراد سازمان، ملاک بررسی است. بهاینترتیب با مطالعه عملکرد کاری فرد، ویژگیهای مختلف او مورد مطالعه قرار میگیرد. ویژگیهایی از قبیل: مهارتهای کاری، قدرت یادگیری، توانایی تعامل، انگیزه، خلاقیت، مهارت حل مسئله و….
در سطح گروهی، بیشتر روابط میانفردی بررسی میشود و رویکرد مطالعه، جامعهشناختی است. درمقابل، در سطح سازمانی مطالعه با رویکردی مردمشناختی، ساختار فرهنگی سازمان را بررسی میکند. اینجاست که در مطالعه ابعاد رفتار سازمانی، پای سایر علوم نیز به میان کشیده میشود.
در سطح سازمانی، سایر علوم نیز نقش دارند؛ چون تجزیه و تحلیل آن چندجانبه و پیچیده است. در این سطح مسائل کلان فرهنگی (مثل تنوع فرهنگی) مطرح میشود و رهبران بهعنوان هدایتکننده باید همه جوانب را در نظر داشته باشند.
در بررسی سطح فردی، با توجه به اینکه با اعضا و ویژگیهای شخصیشان روبهرو هستیم، شاید بیشتر با مفاهیم روانشناسی سروکار داشته باشیم؛ هرچند در همین سطح نیز مسائل مربوط به جامعهشناسی و مردمشناسی نیز مطرح میشود. اما در سطوح گروهی و سازمانی، با توجه به ابعاد کار قطعا عناصر جامعهشناختی، مردمشناختی و فرهنگی بیشتر دخیل هستند.
اگر مهمترین کلیدواژههای مربوط به سطح سازمانی، مانند عدالت، اعتماد و فرهنگ سازمانی یا مدیریت سازمان را بررسی کنیم؛ درمییابیم که اینجا با حوزههای گستردهتری از علوم انسانی روبهرو هستیم. اینجاست که اهمیت مطالعات فرهنگی بیشتر میشود. اما به هر حال مدیران با در نظر داشتن مهمترین آموزههای علوم و رشتههای مدیریت باید برای یک هدف مهم بکوشند: اینکه اعضای سازمان، ضمن حفظ هویت فردیشان بتوانند با انگیزه و انرژی برای سازمان فعالیت کنند و هویت سازمانی خود را بپذیرند.
چنانکه ذکر شد در سطح فردی، مطالعات بیشتر حول موضوعات روانشناختی شکل میگیرد؛ از آن رو که مسائل شخصیتی و… در آنها بررسی میشود. اما در باب سطح سازمانی، مسئله مهم درباره روابط میانفردی است. از این حیث سطح سازمانی شباهت زیادی به سطح گروهی دارد. چنانکه مانند آن، مرحلهای است که افراد بر مبنای ارتباطات اجتماعی، شبکه را شکل میدهند. شاید بتوان گفت در سطوح کلان سازمانی، فرهنگسازی از همین نقطه آغاز میشود. علاقهمندان میتوانند مقاله «ارتباطات اجتماعی و فرهنگسازی» را بخوانند.
فارغ از این نکته مهم که کار گروهی، به محض یک فعالیت دونفره آغاز میشود، فعالیت سازمانی پیچیدگیهای دیگری نیز دارد. به عبارت دیگر، حرکت اعضای یک سازمان بسیار پیچیدهتر از دینامیک گروهی است. خود سازمان از پیوند گروههایی تشکیل شده است که هر یک با هویت «ما» بسط یافتهاند. اینجاست که مطالعات تطبیقی در حوزه جامعهشناسی، مردمشناسی و مطالعات فرهنگی در کنار آموزههای مدیریت، راهگشا خواهد بود.
نکته دیگری که در این مقوله اهمیت بسیاری دارد، این است که افراد در قالب سازمان، پس از قرار گرفتن کنار هم، هویت جدیدی مییابند؛ به این ترتیب در کنار هویت مستقل خویش، هویت نوین و مشترکی را میپذیرند. چنین چیزی باعث ایجاد احساس قدرت بین آنها میشود.
رفتار سازمانی در قالب عناوینی از این دست بررسی میشوند:
ارتباطات سازمانی، رفتار سازمانی، رهبری سازمانی، عدالت سازمانی و غیره. همه این عناوین و مفاهیم سازنده آنها، نظامی را شکل میدهند که از آن با عنوان فرهنگ سازمانی یاد میشود.
چنانکه ذکر شد، مهمترین شاخصهای رفتار سازمانی (ارتباطات سازمانی و…) فرهنگ سازمانی را شکل میدهند. مناسبات درونسازمانی، براساس همین فرهنگ شکل میگیرند و تحول مییابند.
در میان شاخصهای بررسی رفتار سازمانی، دو شاخص رهبری و عدالت سازمانی از اهمیت ویژهای برخوردار هستند.
رهبری سازمانی: شامل مجموعه شگردها و تاکتیکهایی است که با کمک آنها گروه یا سازمان به نحو احسن در مسیر پویای خود به فعالیت ادامه میدهد. برای رهبری قدرتمندانه سازمان، باید با اتخاذ تصمیمات درست، در جهت حل تعارضات برآمد. آموزش مهارتهای مربوط به این مقوله نیازمند دانشافزایی و مطالعه تخصصی است.
عدالت سازمانی: وجود این عنصر در سازمان، به این معناست که افراد بدانند، همگی در قبال قوانین یکسان هستند؛ پس در ازای انجام هر کار درست یا خطایی، پاسخ مشابه دریافت میکنند. این عدالت و یکسان بودن، موجب بیشتر شدن انگیزه افراد و احساس یکدلی مضاعف میگردد. درمقابل، عدم عدالت سازمانی، افراد را بدبین و بیانگیزه میکند.
رفتار سازمانی در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی بررسی میشود. در سطح فردی بیشتر مسائل شخصیتی و روانشناختی برای شکلگیری مهارتهای شخصی ملاک کار قرار میگیرد. بررسی سطح گروهی، با تمرکز بر هویت مشترک شکل میگیرد تا افراد کنار یکدیگر به تکاپو و حرکت واداشته شوند. در سطح سازمانی هم مسائلی از قبیل تنوع فرهنگی و… مطرح میشود.
برای ارتقای فرهنگ گروهی یا به عبارت بهتر رفتار سازمانی در سطح سازمانی، علاوه بر مسائل روانشناختی، الگوهای مردمشناختی و فرهنگی مد نظر قرار میگیرند. مهمترین شاخصهای مربوط به این مقوله عبارتاند از: رهبری سازمانی، عدالت سازمانی و فرهنگ سازمانی.
از آنجا که مسئله رفتار سازمانی در سطوح سهگانه اهمیت ویژهای دارد، تحقق اهداف مدیریت ارتباطات سازمانی بسیار مهم است. اینجاست که اهمیت آموزش و مطالعه پیوسته مطرح میشود.
مدیران، صاحبان مشاغل و کلیه علاقهمندان میتوانند با حضور در دورههای آموزشی دانش خود را در زمینه رفتار سازمانی افزایش دهند. به این ترتیب میتوانند ضمن شناخت و مطالعه مبانی مدیریت رفتار سازمانی، مهارتهای خود را در سطوح سهگانه فردی، گروهی و سازمانی ارتقا دهند. با برنامهریزی درست جهت اتخاذ بهترین رویکرد برای مدیریت کسبوکار و… میتوان با دریافت و آموختن بهترین الگوها در دورههای کوچینگ، به مسیر ادامه داد.
مسئله مهمی که نباید از نظر دور داشت، این است که یادگیری در این عرصه، مقوله بیانتهایی است که هیچکس از آن بینیاز نمیشود. مهارتآموزی و دانشافزایی، همواره زمینهساز پیشرفت و بهروز بودن مدیران، کارمندان و سازمانها میشود. کلیه این مسائل تعاملات و فرهنگ سازمانی را رقم میزنند که درسطح کلان خود موجد ارتباطات اجتماعی هستند؛ پس تکتک این موضوعات میتوانند زمینهساز توسعه اجتماعی باشند. علاقهمندان میتوانند در اینباره، مقاله «نقش علوم ارتباطات اجتماعی در توسعه اجتماعی» را بخوانند.
دیدگاهتان را بنویسید